اشاره؛ امروزه توجه به فریضه تبلیغ، شاید یکی از مهمترین مباحثی باشد که توسط علما و بزرگان حوزههای علمیه مطرح میشود و این مهم حاکی از آن دارد که اسلام تنها با تبلیغ میتواند گسترش یابد و در اقصا نقاط مختلف جهان توسعه یابد.
در فضای درونی کشور نیز به دلیل هجمه گستردهای که دشمن به ابعاد گوناگون فکری مردم آورده، «تبلیغ» را بهعنوان عامل اصلی بازدارندگی این هجمههای فکری بهحساب میآورند، که در این راستا، فعالیتهای زیادی از سوی طلاب و مدارس علمیه، چه به صورت سازماندهی شده و چه خودجوش در سراسر کشور بهویژه مناطق محروم صورت گرفته است.
حال اگرچه توجه به مناطق محروم، باید یکی از وظایف اصلی مبلغین باشد، اما نباید فراموش کرد که دشمن صرفاً توان خود را محدود مناطق حاشیهای نمیکند و در شهرها و بهخصوص مناطق پرجمعیت شهری نیز متمرکز بوده و شاید بیش از سایر نقاط، در آنجا فعالیت میکند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، جمعی از طلاب جهادی حوزه علمیه اهواز، با شناخت کافی از هجمههای دشمن و مکانهایی که معاندان شریعت اسلام روی آنها سرمایهگذاری کرده، اقدام به راهاندازی «نمازهای جماعت ویژه پارکها و مناطق تفریحی» کرده و چندساعتی را به تبلیغ میان مردم میگذرانند که در این راستا، خبرنگار «حوزه» به سراغ یکی از این مبلغین جهادی رفته و گزارشی از فعالیتهای او در طول مدتزمان تبلیغی گرفته است.
حجتالاسلام میلاد عچرش، از مبلغین خوشفکر حوزه علمیه اهواز، در خصوص فعالیتهای خویش در پارکها، به برخی از سؤالات خبرنگار ما پاسخ داد:
با چه انگیزه ای پارک ها و مناطق تفریحی را برای محل تبلیغی خود انتخاب کردید؟
من و جمعی از دوستان روحانی، همزمان با آغاز تعطیلات نوروزی، طرحی را با هدایتهای فکری بزرگان حوزه خوزستان، آغاز کردیم و مبنای این طرح نیز اقامه نمازهای جماعت در پارک ها و حضور میان قشر جوان حاضر در مناطق تفریحی بود.
عمده فعالیت من «ایجاد علقه قلبی بین خود و جوانان» یا بهنوعی برقراری ارتباط دو طرفه بود، بهگونهای که من پس از حضور در پارک، چند دقیقهای در محوطه آنجا قدم میزدم و پس از اینکه مردم با من مواجه میشدند، ناخودآگاه برای پرسیدن مسائل شرعی یا مثلاً برای سلام و علیک و احوالپرسی بهسوی من میآمدند که من نیز از همین رهگذر بهره میبردم و چند دقیقهای را با آنها همکلام میشدم.
استقبال مردم از شما چگونه بود؟ آیا خاطرهای از نحوه ارتباطتان با مردم و جوانان دارید؟
این استقبال متفاوت بود، برخیها مشتاقانه بهسوی من میآمدند، برخیها به گمان خود که مثلاً من گشت ارشاد هستم و فوری روسری و مقنعههای خود را مرتب میکردند، و برخی دیگر نیز از صد متری من راهشان را کج میکردند.
مثلاً در یکی از روزها که مشغول قدم زنی در پارک بودم و دختر و پسری با ظاهری نهچندان مناسب کنار یکدیگر نشسته بودند، و آن پسر تا من را دید، بهقولمعروف یک تیکه وحشتناک نثار من کرد، اگرچه لحظهای جا خوردم، اما به ثانیهای نگذشت که یک لبخند ملیح حواله او کرده و با گفتن سلامعلیکم از کنار آنها عبور کردم.
نیم ساعتی گذشت و من در حال صحبت با عدهای از جوانان حاضر در پارک بودم، که صدای خنده و قهقهه بچهها بلند شده بود! داشتم یکی از خاطرات تبلیغی که نکتهای در آن بود را برای بچهها تعریف میکردم که دیدم آن پسر و دختر در حال مشاهده من هستند. وقتی از آن جمع جوانان خداحافظی کردم، پسری که به من تیکه انداخته بود، نزدیک شد و با صورتی سرخ به من سلام کرد و من نیز با گرمی دستش را فشردم و جوابش را با «علیکم السلام عزیزم»، دادم.
بعد از سلام و احوالپرسی و البته تبریک عید، آن جوان از رفتاری که با من داشت عذرخواهی کرد و من هم با خنده و گفتن خاطرهای حرف را عوض کردم و اجازه ندادم که شرمندگی او ادامه یابد.
آن جوان احساس عجیبی داشت، به قول خودش انتظار آن حرکتم را نداشت و گمان میکرد که من با او برخورد میکنم، اما همان گفتن «سلامعلیکم» چنان او را متحیر و البته خجالتزده کرده بود، که بههیچعنوان حاضر نبود دست از عذرخواهی کردن بردارد.
سعی کردم فضای آن گفتوگوی دو نفره را عوض کنم که الحمدالله با گفتن «الآن خانم تو منتظرت هست و بهتر است او را تنها نگذاری» بحث تغییر کرد و نهایتاً آن جوان با خندهای گفت: اون دوستمه!! فقط یه سؤال از شما میپرسم و الان میرم...
سؤالش در مورد امام زمان(عج) بود، از من پرسید: «من امام زمان(عج) رو خیلی دوست دارم، اما راستش گاهی اوقات خجالت میکشم از اینکه دستم تو دست یه نامحرمه، به نظرتون چه کار باید بکنم؟» من نیز چند دقیقهای از نوع ارتباطش با نامحرم و چگونگی کنترل آن صحبت کردم و اگرچه این صحبت ما نیم ساعت به طول انجامید و نهایتاً او را با روشی منطقی توجیه و قانع کردم که با پدر و مادرش به خواستگاری آن دختر برود، اما از آن مهمتر برقراری رابطه میان یک روحانی با آن جوان و اصلاح دیدش نسبت به «روحانیت» بود که همین عامل میتواند او و بسیاری دیگر را عاقبتبهخیر کند.
در این مدتزمان تبلیغی، آیا برخورد بدی از جانب مردم داشتید؟
خب این خاطرهای که گفتم، بهنوعی یک کنش و برخورد بد بود، اما علاوه بر این، باید بگویم، بله...
راستش گاهی انتظارات مردم از یک طلبه معمم، آنچنان بالا میرود که فکر میکنند حتی باعث و بانی خراب شدن آسفالت خیابان هم روحانیون هستند! یا مثلاً فکر میکنند، طلاب و روحانیون حقوقهای میلیونی دریافت میکنند و مقصر کسری بودجه دولت ما و امثال ما هستیم...!، یا مثلاً میگویند، مگر نه اینکه رئیسجمهور آخونده و فاملیش هم روحانی، پس چرا بهش نمیگید که بیاد وضع مارو درست کنه!
پاسخ شما چگونه بوده؟
واقعیت این است که پاسخ دادن به این سؤالات قدری مشکل است، چون مردم امروزه به دلیل مشکلات و گرفتاریهای مالی در مضیقه هستند و متوجه کردن آنها نسبت به اینکه ما نیز دچار مشکل اقتصادی هستیم، قدری سخت است، اما من سعی میکنم با آرامش و منطقی آنها را متوجه کنم.
مردم باور میکنند؟
مسلماً به همین راحتی باور نمیکنند، اما وقتی خودم نیز با آنها همدرد میشوم و از مشکلاتی که برای خودم در این دولت به وجود آمده برای آنها تعریف میکنم، آرامآرام باور میکنند و درنهایت نیز با من همزاد پنداری میکنند.
یادم میآید، یکی از میهمانان نوروزی به من تیکه انداخت که «اینها مگر جز ماشین شاسیبلند سوار چیز دیگری میشوند» اما وقتی فعالیت تبلیغیام تمامشد و قصد رفتن به منزل را داشتم، متوجه شدم که ماشینم«پراید مدل 88» خرابشده و باید یکنفره آن را هل بدم. در همین حین دیدم همان فردی که به من تیکه انداخته بود، همراه با دوستش دواندوان نزدیک شد و با گفتن «حاجآقا خیلی مخلصیم برو بزن دنده2» شروع کرد به هل دادن ماشین...
با توجه به اینکه ارتباط مستمری با مردم دارید، دیدگاه غالب مردم نسبت به روحانیت چگونه است!؟
این دیدگاه در شهرها و مناطق مختلف شهری متفاوت است، مثلاً یک جوان بنز سوار بالاشهری مسلماً نگاهش با یک جوان دوچرخهسوار پایینشهری متفاوت است، اما با این حال، غالب مردم میدانند که طلاب و روحانیون عمدتاً زندگی ساده و بیآلایشی دارند و تا موقعی که مردم از روحانیت ساده زیستی میبینند، هیچ دلیل برای خصومت، وجود ندارد و الحمدالله نیز اینگونه هم است.
نکته قابلتوجه دیگری که همگان باید بدان توجه داشته باشند و خود طلاب نیز ناشر و مبلغ آن باشند، این است که روحانیون فارغ از مسائل سیاسی، صرفاً به دنبال تأمین نیازهای فکری، فرهنگی و دینی و احقاق حقوق آنها چه در مسائل معیشتی و چه مسائل معنوی هستند.
کلام شما به دیگر دوستان هم صنفانتان...!
حرفی که با دوستانم دارم، این است که بهعنوان یک برادر کوچکتر از آنها میخواهم تا قدری از وقت روزانه یا حتی هفتگی خود را برای حضور در مکانهایی همچون پارک و خیابانهای پر تردد گذارند و آنها به صورت غیرمستقیم فعالیت تبلیغی انجام دهند و این فعالیت نه فقط در صحبت کردن با مردم و ارشاد کردن آنها خلاصه میشود! بلکه میتواند در کمک به یک سالمند و دستگیری از مستمندان یا حتی بلند کردن یک زباله از روی زمین و انداختن آن در سطل زباله باشد.
حرف آخر...؟
در پایان باید عرض کنم که یکی از امتیازات شیعه این است که طلاب و روحانیانشان وابسته به هیچ حزب، گروه و جناحی نبوده و خودشان را وامدار مردم میدانند و تا زمانی که از حمایت مردم برخوردار باشند، میتوانند مبلغ و ناشر معارف دینی باشند و اگر در جایی هم از حمایت مردم بیبهره بودند، آنچنان زیباییهای دین اسلام را با روشهای جذاب و کاربردی، به نمایش گذارند، که مردم با آغوش باز پذیرای آنها و همراه و پشتیبانشان گردند.
گزارش از: علی زمان زارعی